باز من خواب دیدم 😐😐😐
سلام
من دوباره خواب دیدم 😐😐😐
اه چقد خواب میبینم
این بار هم میراکلسی
من زیاد میراکلسو دوست دارم یا اون زیاد منو ؟
خب بگزریم
خواب کت بلانک دیدم
من قسمت کت بلانکو اخرین بار یه ماه پیش دیدم 😐😐
خب ولش کن
خواب دیدم دارم قالب وبلاگ میسازم
که یهو یه صدایی میاد
اهمیت نمیدم
که میاد بالا سرم میگه سلام
میگم تو دیگه کی هستی؟
میگه منو نمیشناسی ؟ من کت بلانکم دیگه
بعد میگه گوشواره هاتو بده
میگم نه ، گوشواره های من گوشواره های معمولین
بعد یه اینه میاره جلوم میگه عه واقعا ؟ پس تو اینه ببین!
که میبینم گوشواره های لیدی باگ تو گوشمن
و بازم من لیدی باگم (مگه لیدی باگ ابزار وبلاگ نویسی میسازه 😐😐😐😂)
بعدش تبدیل میشم
و بعد به ترتیب چوب دستی و کمربندشو تیکه تیکه میکنم
ولی ضایع میشم
چون اکوما تو هیچکدوم نیس
بعد زنگولشو به زور میشکونم (خیلی سفت بود اه ، پدرم در اومد)
که اکوما اونجا بود
اکوما رو میگیرم
بعد بهش میگم حالت خوبه پیشی ؟(من اخه اینطوری حرف میزنم )
میگه اره ، اکوما شده بودم ؟
میگم اره ، اما الان خوبی ، من دیگه باید برم، کلی کار دارم ، خداحافظ
خب خب خب
من دیگه از دست خودم خسته شدم
چرا انقد خواب میبینم
تا پست بعدی
بایی