پـــرنـــسـ🍇ــســـ بـــهــ🌷ـاریـــ💜پـــرنـــسـ🍇ــســـ بـــهــ🌷ـاریـــ💜، تا این لحظه: 13 سال و 28 روز سن داره
💜پادشاه بهاری 💜💜پادشاه بهاری 💜، تا این لحظه: 45 سال و 8 روز سن داره
🍇ملکه زمستانی🍇🍇ملکه زمستانی🍇، تا این لحظه: 41 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
★☆​★ Spring Girl Diary ★☆★★☆​★ Spring Girl Diary ★☆★، تا این لحظه: 3 سال و 28 روز سن داره
اشنا شدنم با نی نی وبلاگاشنا شدنم با نی نی وبلاگ، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
عینکی شدنمعینکی شدنم، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
اشنا شدنم با مهسا بهترین دوستاشنا شدنم با مهسا بهترین دوست، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه سن داره
دور شدنم از مهسا به دلیل بسته شدن مدارسدور شدنم از مهسا به دلیل بسته شدن مدارس، تا این لحظه: 4 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره
میراکولر شدنممیراکولر شدنم، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
قفلی زدنم رو میراکلس بیداریقفلی زدنم رو میراکلس بیداری، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

▁ ▂ ▄ ▅ ▆ ▇ █ Spring Girl Diary █ ▇ ▆ ▅ ▄ ▂ ▁

life is good

چالش سوال بپرسید3

وقتی که شب میخوابم.........

وقتی که شب میخوابم به اسمان ها میروم دست میبرم به ان بالا یه ستاره میچینم ستاره ها میان راحت به دستم انقدر میدرقشند انقدر که زیبا هستند ...
9 خرداد 1400

مـــنـــ یـــهـــ دخـــتـــرمـــ

مـــنـــ یـــهـــ دخـــتـــرمـــ ـــزیـــبـــایـــ دارمـــ ـــقـــلـــبـــیـــ از جـــنـــســـ عـــشـــقـــ و مـــحـــبـــتـــ ـــگـــیـــســـوانـــیـــ بـــلـــنـــد ز کـــوهـــ دارمـــ ـــاز خـــیـــلـــیـــ چـــیـــز هـــا مـــیـــتـــرســـمـــ ـــامـــا  ـــلـــنـــقـــدر قـــویـــ هـــســـتـــمـــ کـــهـــ هـــیـــچـــکـــســـ بـــهـــ پـــایـــمـــ نـــمـــیـــرســـد
7 خرداد 1400

خبر بد

سلام یادتونه گفتم تبلتم خرابه؟ بابام از تعمیرکار پرسید اونم گفت اگه هم درست کنیم به هیچ دردی نمیخوره خیلی ناراحتم 9 سال خاطره باهاش داشتم 9 سال با اون بودم هیچوقت فکر نمیکردم از بین بره درسته قدیمی بود اما خیلی قوی بود خیلی مقاوم بود دلم خیلی براش تنگه واسه بازی کردن باهاش واسه گرفتن عکسای بی کیفیت باهاش واسه ... نمیدونم چرا انقد دوسش دارم نمیدونم چرا اینقد عاشقشم 💔💔💔💔💔💔💔💔💔 ...
6 خرداد 1400

یه شعری که عاشقشم و از خودم نیست

باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم شاد و خرم نرمو نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم ازلب جوی دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده داستان های نهانی از لب باد وزنده رازهای زندگانی بس گوارا بود باران وه چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی, پندهای آسمانی بشنو از من کودک من ...
6 خرداد 1400

^_^(کمی از بچگیام) ^_^

سلام خوبید خوشید  سلامتید چه خبرا میخام امروز از بچگیام بنویسم بابام میگفت هر وقت میخاست بره سر کار من با رورواکم میومدم از پشت در بابام میدیدم انگار میگفتم نرو نرو هر وقتم میومد خونه میگفتم چه بخرا اینو بجای چه خبرا میگفتم اون وقتا که بابام میرفت سر کار مامانم وایمیساد پشت در که نرم بیرون منم لباسای مامانمو میکشیدم یادش بخیر اونموقعه ها میخاستیم زود بزرگ بشیم اما من الان دوست دارم دوباره به ۱۰ سال پیش برگردم خب خب من ۱ سال زودتر مدرسه رفتم ۵ سالگی پیش دبستان ۶ سالگی کلاس اول ۷ سالگی کلاس دوم ۸ سالگی کلاس سوم ۹ سالگی کلاس چهارم امسالم میرم پنجم در ۱۰ سالگی توی پ...
31 ارديبهشت 1400

دوری چرا از تو

دوری چرا اخه من چیکار کردم باز اومد این روز سالگرد دوری ز تو  نمیخوام هیچوقت دوستی مثل تورو اینجوری از دست بدم هیچوقت هیچوقت هیچوقت تا ابد فراموشت نمیکنم ...
20 ارديبهشت 1400
1