پـــرنـــسـ🍇ــســـ بـــهــ🌷ـاریـــ💜پـــرنـــسـ🍇ــســـ بـــهــ🌷ـاریـــ💜، تا این لحظه: 13 سال و 27 روز سن داره
💜پادشاه بهاری 💜💜پادشاه بهاری 💜، تا این لحظه: 45 سال و 7 روز سن داره
🍇ملکه زمستانی🍇🍇ملکه زمستانی🍇، تا این لحظه: 41 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره
★☆​★ Spring Girl Diary ★☆★★☆​★ Spring Girl Diary ★☆★، تا این لحظه: 3 سال و 27 روز سن داره
اشنا شدنم با نی نی وبلاگاشنا شدنم با نی نی وبلاگ، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره
عینکی شدنمعینکی شدنم، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره
اشنا شدنم با مهسا بهترین دوستاشنا شدنم با مهسا بهترین دوست، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره
دور شدنم از مهسا به دلیل بسته شدن مدارسدور شدنم از مهسا به دلیل بسته شدن مدارس، تا این لحظه: 4 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
میراکولر شدنممیراکولر شدنم، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه سن داره
قفلی زدنم رو میراکلس بیداریقفلی زدنم رو میراکلس بیداری، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

▁ ▂ ▄ ▅ ▆ ▇ █ Spring Girl Diary █ ▇ ▆ ▅ ▄ ▂ ▁

life is good

ماجرای شروع وبلاگ نویسی من

سلام امروز میخوام براتون داستان شروع وبلاگ نویسیم رو تعریف کنم توی اذر ماه سال نود و نه بودیم مه هیچی از وبلاگ نویسی و اینا اصلا نمیدونستم بعد از طریق نتایج گوگل یه وبی اومده بود تو نینی وبلاگ یهو دستم میخوره رو نوشته نی نی وبلاگ و وارد سایتش میشم یه خورده توش گشت میزنم بعد میرم ثبت نام میکنم مامانم منو برای شام صدام میکنه تبلتو خاموش میکنم میرم شام میخورم میخوابم روز بعد پا میشم هر چی فکر میکنم رمز عبورم یادم نمیاد میگم اشکال نداره ، یه وب دیگه میزنم بعد تو وب جدید چنتا پست میزارم بعد بازی میکنم و اینا روز بع باز رمز اینو یادم میره 😐 میگم اصلا ولش کن نمیخوام بعد بهمن ماه نود و نه دوباره نی ...
28 آبان 1400

^_^(کمی از بچگیام) ^_^

سلام خوبید خوشید  سلامتید چه خبرا میخام امروز از بچگیام بنویسم بابام میگفت هر وقت میخاست بره سر کار من با رورواکم میومدم از پشت در بابام میدیدم انگار میگفتم نرو نرو هر وقتم میومد خونه میگفتم چه بخرا اینو بجای چه خبرا میگفتم اون وقتا که بابام میرفت سر کار مامانم وایمیساد پشت در که نرم بیرون منم لباسای مامانمو میکشیدم یادش بخیر اونموقعه ها میخاستیم زود بزرگ بشیم اما من الان دوست دارم دوباره به ۱۰ سال پیش برگردم خب خب من ۱ سال زودتر مدرسه رفتم ۵ سالگی پیش دبستان ۶ سالگی کلاس اول ۷ سالگی کلاس دوم ۸ سالگی کلاس سوم ۹ سالگی کلاس چهارم امسالم میرم پنجم در ۱۰ سالگی توی پ...
31 ارديبهشت 1400

چی شد که با بهترین دوستم یعنی مهسا اشنا شدم

سلام حالتون خوبه امروز میخوام یکی از شیرین ترین خواطراتمو براتون بگم امروز دو تا تولد شمار اضافه کردم اولی واسه اشنا شدنم باهاشه دومی دوری ازش  حیف که نمیدونم چه روزی چه ماهی به دنیا اومده وگرنه تولد شمار میزاشتم اگه خوب دقت کرده باشین امروز سالگرد ۲ سالو ۶ ماهگی دوستیمونه  مهسا جان هر جا که هستی سالگرد دوستیمونو تبریک میگم تو با اینکه از  من ۳ سال بزرگتری اما بهترین دوستمی اه خیلی دلم براش تنگه اون بهترین دوستم تو مدرسه بود زنگای تفریح باهم بازی میکردیم مهسا میشد بچه من منم مامانش کلی باهم خوش بودیم ده روز دیگه سالگرد ۱ سال و دو ماهگیه دوریمونه حالا چرا دور شدیم ...
9 ارديبهشت 1400

آیناز...( سفارش ایناز )

ان که اسمش زیباست کیست ان که لبانش رویاست کیست نامش از گل هم زیبا تر است ایناز ایناز است ...
9 ارديبهشت 1400

آرمان...( سفارش قلب زیبا )

نامی نیکو دیدم ان نام مرا برد در ارزو هایم ان نام مرا در اسمان برد به من داد بالی  برای پرواز اسمی نیکو که بود آرمان ...
9 ارديبهشت 1400

البالو... ( سفارش قلب زیبا)

ای میوه زیبایی ای ترش  ای شیرین مرا کردی تو شاهدخت عالم تویی زیبا زیبایی من اسمت مرا داده بالی بالی برای پروازی توای البالو زیباترینی زیبازیبا زیباترینی ...
9 ارديبهشت 1400

نازنین...( سفارش نازنین فاطمه )

بدیدیم یک اسمی زیبا نتونستم چشم ببرم از ان نام  مرا برد به دنیایی شیرین برنگشتم از ان شیرین شیرین ان اسم که ببرد مرا به اسمان نازنین بود نازنین بود  ...
9 ارديبهشت 1400
1