پـــرنـــسـ🍇ــســـ بـــهــ🌷ـاریـــ💜پـــرنـــسـ🍇ــســـ بـــهــ🌷ـاریـــ💜، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره
💜پادشاه بهاری 💜💜پادشاه بهاری 💜، تا این لحظه: 45 سال و 22 روز سن داره
🍇ملکه زمستانی🍇🍇ملکه زمستانی🍇، تا این لحظه: 41 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره
★☆​★ Spring Girl Diary ★☆★★☆​★ Spring Girl Diary ★☆★، تا این لحظه: 3 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره
اشنا شدنم با نی نی وبلاگاشنا شدنم با نی نی وبلاگ، تا این لحظه: 3 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره
عینکی شدنمعینکی شدنم، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
اشنا شدنم با مهسا بهترین دوستاشنا شدنم با مهسا بهترین دوست، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره
دور شدنم از مهسا به دلیل بسته شدن مدارسدور شدنم از مهسا به دلیل بسته شدن مدارس، تا این لحظه: 4 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره
میراکولر شدنممیراکولر شدنم، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
قفلی زدنم رو میراکلس بیداریقفلی زدنم رو میراکلس بیداری، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

▁ ▂ ▄ ▅ ▆ ▇ █ Spring Girl Diary █ ▇ ▆ ▅ ▄ ▂ ▁

life is good

عروسک خوشملم

سلام امروز میخام عکس عروسک خشملمو بزارم اینم عشق من عروسکم عاشقشم 😍😍 اسمش لونا خیلی خوشمله نه ؟ همه وسایلشو خودم ساختم باور میکنی ؟  ...
7 خرداد 1400

یه شعری که عاشقشم و از خودم نیست

باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم شاد و خرم نرمو نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم ازلب جوی دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده داستان های نهانی از لب باد وزنده رازهای زندگانی بس گوارا بود باران وه چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی, پندهای آسمانی بشنو از من کودک من ...
6 خرداد 1400

کوتاهی مو

سلام سلام من چن روز پیش قرار ارایشگاه داشتم واسه کوتاهی مو رفتمو کوتاهیدم بنده قبل کوتاهی و بنده بعد کوتاهی خوشگل شدم ؟ خب مامانم یه هفته قبل کوتاهی با ارایشگر هماهنگ کرده بود که هفته دیگه بیاد و موهامو کوتاه کنه ارایشگرم ساعت 4 وقت داد و در همان روز ارایشگاه ساعت 2 تا نمیدونم برق رفت ماهم صبر نکردیم برق بیاد رفتیم بعد وسط راه بابام برام یه ابمیوه پرتقال و ویفر فندقی خرید رسیدیم ارایشگاه وقتی رفتیم دیدیم ارایشگر مشتری داره نشتیم کار اون مشتری تموم شد نوبت من شد رفتم نشستم رو صندلی موهامو کوتاه کردمو اومدیم خونه ...
5 خرداد 1400

مهمانی در خونه مامان بزرگ

سلام دیروز رفتیم خونه مامان بزرگ پدریم قبل اینکه بریم مامانم گفت شیرینی زبون هم بگیریم با خودمون ببریم بابام با تپسی خاست ماشین بگیره اخه خونشون روستای جعفر اباده یه کوچولو از رشت که نه از خونمون دوره از تپسی این دفعه نتیجه ای نگرفتیم بابام اسنپو نصب کرد  اونجا نتیجه گرفتیم بعد ماشین رسید و ما سوار شدیم توی ماشین کاری نکردیم و تا دم در خونه مامان بزرگم رسیدیم وقتی رسیدیم مامان بزرگ جونم در رو باز کرد رفتیم داخل مامانم شیرینیو به مامانبزرگم داد  بعد مامان بزرگم بهم بیسکوییت داد بابام گفت کار داره ...
5 خرداد 1400

دخترانگی .....

یه دختر همیشه شاده یه دختر دلش به نازکی ابر هاست یه دختر همانند باران است یه دختر با فریادی میشکند یه دختر زیباست یه دختر مهربان و لوس است دختری که این نشان ها را ندارد دختر نیست دخترونگی ها با ارزش ترین چیز های دختراست 
3 خرداد 1400